كاريكاتور ستايش
فندق مامان پنجشنبه با مادرجون و خاله ها با دايي سعيد رفتيم مهستان و خيلي خوش گذشت
عزيزم اصلا پلك نميزدي و جلوي عروسك فروشي كلي ذوق ميكردي براي خودت حرف ميزدي و داد
ميكشيدي از خوشحالي . مامان جان براي شما تل سر و كش و كليپس كوچك گرفتم.
ستايش جان بغل دايي سعيد بودي و ما با يكي از فاميلهايمان داشتيم صحبت ميكرديم يكدفعه
ديدم شما ساكت بغل دايي نشستي و آقايي كه اونجا نقاشي ميكشه داره كاريكاتور شما را
ميكشه ، خيلي خوشگل شده دلبندم . بردم قابش كردم و ميخوام بزنم تو اتاق جديدت عشق
من . خدايا به دخترم سلامتي بده و ازت بخاطر اين نعمت بزرگي كه به من دادي متشكرم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی