بیست و یک ماهگی
سلام به ستاره زندگيم
١- عزيزم واقعا ديگه خانمي شدي براي خودت و خيلي از كلمات را ميگي و دو جمله اي
هم بلدي و هر كسي صحبتي بكنه شما هم مثل طوطي تكرار ميكني و بعضي مواقع هم
چيزهايي را تلفظ ميكني كه همه ما ميمونيم از كجا ياد گرفتي و اسم مامان را هم ياد
گرفتي و رسما ديگه سيمين صدا ميكني ،خيلي بامزه صدا ميكني و بعضي وقتها مامان
میگی عزیزم.
٢- شعر تاب تاب اباسي ، اتل متل ، عمو زنجير باف ، يه توپ دارم ، دستمال من ، حسني را
دوتايي با هم ميخونيم و كيف ميكنم ميبينم شعرهايي را كه برات ميخونم را دوست داري و
زود ياد ميگيري عسل من.
3- تو ماه گذشته دو تا پنجشنبه را با بابا تو خونه بودي و من رفتم دانشگاه ، خيلي با هم
بازي كرده بوديد و با هم پارك رفته بوديد و كلي هم اسباب بازي بابا براي شما خريده بود
اين هم بگم كه دو ساعت آخر حسابي كلافه شده بودي و بي تابي ميكردي براي مامان و
بابا هم ازت فيلم گرفته بود وقتي اومدم خونه جلوي در ايستاده بودي و پشت سر هم
ميگفتي مامان مامان بيا ديگه ، چه ذوقي كردي وقتي منو ديدي عزيزم.
فيلمي را كه بابا گرفته بود را وقتي ديدم ناخداگاه گريه كردم و خيلي ناراحت شدم كه
دسته گلم اينقدر بي تابي كرده و از دست خودم دلخور شدم و براي همين فيلم را پاك
كردم كه هيچ وقت ناراحتي و غمت را نبينم .
٤ - شبها موقع خواب برنامه داریم میری سرجات و پتو را میکشی رو سرت و دالی بازی
میکنی چنان خنده ای میکنی که دل من ضعف میره و بابا هم که منتظره با شما بازی کنه
حسابی دوتایی کیف میکنید ، میگم ستایش جان بخواب دیگه عزیزم با جدیت تمام ، ستایش
در جواب میگه مامان دالیییییییییییی دالیییییییییییییی منم خندم میگره و بغلت میکنم و
حسابی فشارت میدم .
٥ - مامان جون گوشت گرفته بود و بعد از تمیز کردن و بسته بندی وروجک ما هم پیشش
نشسته بود و تماشا میکرد که مامان جون چیکار میکنه بعد از تمام شدن کارها ستایش
همه را یکی یکی میبره و میذاره کنار یخچال و به مامان جون میگه در یخچال را باز کن و
همه گوشتها را میچینه تو فریزر و مامانی بهش میگه ستایش جان بذار من گوشتها را بچینم
جواب میده خودم بلدم ، مامانی میگه خیلی با قاطعیت حرفشو زد من هم کنارش ایستادم
تا خانوم کارشو انجام بده ، الهی فدات بشم که از الان کارهای خونه را داری یاد میگیری
دختر زرنگم.